خبرگزاری حوزه | آن حامل خبرهای آنچنانی، آن منبع ناموثق اخبار ناگهانی، آن بدتر از شوگر ددی، ابن زهرمار، شوم گردی؛ از صاحبان طریقت ولگردی، تحت لیسانس وب گردی بود و پیوسته پی اخبار شوم میگشت همچون مگسی گرد شیرینی.
گویند چون کلاغ استرلینگ اینا بود در انیمیشن رامکال. غغوکنان گفت یاران را: هیچ آگه هستید که فلان بن فلان خیانت کرد به اهل و عیال خویش و پیتزا پپرونی خورد با نوشابه مشکی و هیچ در یاد آنان نبود و چون این راز فاش شد از قبض خرید؛ جمله وی را ترک کردند و درخواست طلاق نمودند و بدبخت شدند. یاران گفتند: به ما چه؟ گفت: خبر داغ است و آکبند است و فابریک. جمله یاران بر وی نچ نچ روا داشتند که ای شوم گرد سرت به کار خودت باید، فضولی در کار مردمان نشاید.
وی را گفتند: به چه مانی؟ گفت: زنبور بی عسل. گفتند: چه غلطها! آن که عالم بی عمل بود، ای شبه بشر! گفت: من نیز عالمم که علی الدوام میسرچم به تلگرام و اینستاگرام و سایر موارد و انی اعلم ما لا تعلمون! گفتند: مثلاً؟! گفت: در شمار نیاید از غرب تا شرق دور از آدم و فیل مور خبر دارم. گفتند: پس تو طبله غازی باشی پر صدا و میان تهی! و شوم گرد را پندار این بود بر علم وی حسد بردند، پس گفت: حسود، حسود، نیاسود!
شبی دیدند در ظلمت شب، زوت زوتکنان، چشم بر صفحه گوشی همیدوخته و مردمان همه در خرناس و خواب و وی در جستجوی اخبار درب داغان و تلخ بی تاب. گفتند: بخواب! گفت: ای بیخبران! نت نامحدود شبانه دارم، چون کنم؟ گفتند: من جمیع اپلاکشنه، حد و حدود و تایم قرار ده تا قراریابی وگرنه دیر نباشد که بفهمی کوری به عون الله تعالی. و وی را دیدند که همان کرد و برنامه ریز دیجیتالی بر گوشی منصوب نمود و چون وقت به پایان می رسید، دوباره تایم بر او می افزود. وی را گفتند: ای که هر چه تربت، فی فرق سرت و از وی قطع امید نمودند.
شوم گرد را گفتند: چرا ورزش نکنی تا از مذلت این اعتیاد کوفتی به گوشی وارهی که بزرگان قوم گفته باشند ترک عادت رفتاری موجب مرض است و همچنان که تو بر این عادت هستی و پی اخبار تلخ و ناگوار میگردی مجدداً مریضی. پس بر تو دو مرض واصل است و هر مرض را درمانی است. گویند شوم گرد را این سخن خوش نیامد که پند را نیش زبان نشاید و شانه بالا انداخت و راه خود گرفت و سر در گوشی انگار نه انگار!
عدهای از همصحبتان قدیم و شفیق چون بر حال و روز زار شوم گرد آگه گشتند بر وی شفقت آوردند و گفتند: با ما به دَدَر بیا که صحبت فی حضر به. گفت: دونگ مرا میهمان کنید تا با شما همراه شوم که مرا هر چه بود خرج بسته نت شد. دوستان گفتند: جهنم و ضرر، دونگ تو نیز با ما. دوستی را در احوالات سخت و باید ثابت نمود نه به وقت خوشی و شنگولی. و گویند چون در دَدر مُقام گزیده بودند، هیچ محنت اخبار تلخ و زهر بر وی نبود و خوششانش بود و کیفور همی. دوستان گفتند: آیا این سزاوارتر است یا چت در گروه مجازی و ارسال درد و رنج همه عالم به گروه اندر. و وی را چون عادت به یکباره نتوان که ترک کرد گفت: آن! پس دوستان بر وی خشم گرفتند و دونگ جوجه و نوشابه از وی به تمامت ستاندند تا بلکم اندکی آدم شود و او را راه بسیار بود تا آمیزادی.
وی را گفتند تا چند بیکار و علاف بگردی و تو را هیچ هنر و تخصصی نباشد. پسان فردا روزگار چون گذرانی؟ گفت: چه هنر بالاتر از این که اخبار را به بیخبرانی چون شما برسانم و پیوسته نوتفیکشن روشن همیدارم که خبری نادیده و ناشنیده وا نگذارم. مگر نشنیدید که حافظ گفت: ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی و دیر نباشد که به مقام نوستر آداموسی درآیم و آینده را چون آینه در خشت خام بینم و یا اینکه به جای معصومی نژاد خبرنگار واحد مرکزی شوم در اقصی نقاط بلاد. جمله ناصحان چون این سخن بشنیدند وی را از گروهها ریمو نمونده و پیویها بلاک کردند و گفتند همان بهتر که آنکس را خبری بود خبری باز نیاید و از وی آسوده گشتند و با هم گفتند: آخیش!
روزی به نزد طبیب شد و گفت: مرا دلخوشی کم است و اضطراب بسیار. دائم در اندیشه آنم که کسی مرا خفت نماید و گوشی از من بستاند. بورس چه میشود؟ بیت کوین به کجا می انجامد؟ قاتل بروس لی که بود؟
طبیب وی را گفت: این فتنه از گوشی است که بر جان مردمان افتاد. بر تو باد پازل ساختن و سریالهای آی فیلم را به کرات دیدن و گفتهاند که وی همچنان با گوشی خود پازل بازی مینمود و سریال میدید و گویند طبیب وی بعد از این به کوبیدن آب در هاونگ و میخ در سنگ مبادرت کرد.
سمیه رستمی